اسرار امروز. وقتی سخن از راهسازی در دنیای باستان به میان میآید، ذهن همگان بیدرنگ بهسوی جادههای سنگفرش و مهندسیساز رومیان میرود. اما این شبکه حملونقل رومی، خود وامدار و ادامهدهندهی یک سیستم کهنتر، وسیعتر و به همان اندازه شگفتانگیز بود: شبکه راههای شاهی ایران هخامنشی.
اسرار امروز/ رویداد۲۴؛ اغراق نیست اگر امپراتوری هخامنشی را نخستین ابرقدرت واقعی جهان بنامیم. این امپراتوری در سه قاره، آسیا، آفریقا و اروپا، فتوحات و عملیات نظامی انجام داد؛ دستاوردی که حتی امپراتوری قدرتمند آشور در بینالنهرین، پیش از آن، هرگز به آن نرسیده بود. پارسیان که در ابتدا بازیگرانی درجه دوم در صحنه سیاسی منطقه به شمار میرفتند، در اتحادی با مادها، به سرنگونی امپراتوری آشور کمک کردند. اما هیچکس پیشبینی نمیکرد که ستارهی بخت آنها چنین درخشان طلوع کند. در سال ۵۵۰ پیش از میلاد، کوروش دوم، که بعدها لقب «بزرگ» گرفت، بر اربابان مادی خود چیره شد و نخستین امپراتوری پارس را بنیان نهاد. پارسیان به حاکمان قلب تپندهی جهان متمدن، یعنی بینالنهرین پرجمعیت و ثروتمند، تبدیل شدند. طی شصت و چهار سال پس از آن، امپراتوری هخامنشی مرزهای خود را از غرب تا بالکان (بلغارستان امروزی)، از جنوب تا لیبی در شمال آفریقا و از شرق تا اعماق شبهقاره هند گسترش داد.
با هر وجب خاکی که به قلمرو افزوده میشد، چالشی بزرگتر رخ مینمود: چگونه میتوان بر سرزمینی چنین پهناور، با مردمان و فرهنگهای گوناگون، فرمان راند؟ فواصل عظیم میان پایتختهای شاهنشاهی و دورافتادهترین ساتراپیها (استانها)، کابوسی لجستیکی و اداری بود. طنز تلخ تاریخ اینجا بود که همان سرعت خیرهکنندهی کشورگشایی، خود این مشکل را عمیقتر و پیچیدهتر میکرد.
این گره کور به دست سومین فرمانروای بزرگ هخامنشی، داریوش اول، گشوده شد. او که لقب «بزرگ» را از آن خود کرد، بهخوبی دریافت که کلید بقا و شکوه امپراتوری در اتصال اجزای دور و نزدیک آن نهفته است. داریوش برنامهای عظیم برای ساخت، نگهداری و مدیریت راهها آغاز کرد؛ میراثی که نه تنها از عمر او، بلکه از عمر امپراتوریاش نیز فراتر رفت و برای قرنها شالودهی راههای منطقه شد.
قلمرو هخامنشیان مجموعهای از متنوعترین جغرافیاهای جهان بود: از دامنههای کوههای سر به فلک کشیده زاگرس در ایران تا دشتهای هموار، بیابانهای خشک و حتی باتلاقهای بینالنهرین مرکزی. از قلههای بلند هندوکش تا صحراهای وسیع مصر. عبور از رودخانههای بیشمار نیازمند ساخت پلهای دائمی یا ایجاد سامانههای کشتیرانی منظم بود. هموار کردن شیبهای تند کوهستانی و خشکاندن مسیرهای باتلاقی، نیروی انسانی و مهندسی عظیمی میطلبید.
در زمان داریوش، مهندسان شاهی شهرهای اصلی و مراکز قدرت امپراتوری_ از جمله کاخهای سلطنتی در شوش، بابل، هگمتانه، پاسارگاد و تختجمشید_ را به یکدیگر متصل کردند. دربار سلطنتی بهصورت سالانه میان این پایتختها در گردش بود و این خود شبکهای درهمتنیده از پادگانها، انبارها و مراکز خدماتی را برای تأمین امنیت و تسهیل این جابهجایی عظیم ایجاب میکرد.
این زیرساخت پیچیده بهسرعت گسترش یافت. هرودوت، مورخ نامدار یونانی، از وجود ایستگاههای استراحت و مهمانسراهایی در فواصل معین (حدود ۳۰ کیلومتر یا یک روز سفر) خبر میدهد. این تأسیسات که «چاپارخانه» نامیده میشدند، اسبهای تازه نفس برای پیامآوران سلطنتی، آذوقه برای مقامات و بازرگانان در سفر و مکانی امن برای استراحت کاروانهای تجاری رسمی فراهم میکردند. هخامنشیان دسترسی و استفاده از راههای شاهی را از طریق یک سیستم صدور مجوز و مالیات تنظیم میکردند. مسافران رسمی مجوزی به نام «ویاتَکَ» (viyataka) دریافت میکردند که حکم گذرنامه و حواله را داشت.
آناتومی یک ابرقدرت: سفر در ساتراپیها
برای درک واقعی عظمت این شبکه، باید بدانیم که این راهها چه چیزی را به هم متصل میکردند. امپراتوری هخامنشی یک تودهی بیشکل از سرزمینهای فتحشده نبود، بلکه یک ارگانیسم پیچیده با ساختاری سلسلهمراتبی بود. واحد اصلی این ساختار «ساتراپی» نام داشت. این اصطلاح، که از واژهای مادی به یونانی راه یافته، در کتیبههای فارسی باستان دیده نمیشود.